روز سختی بود. جلسه پشت جلسه،‌ کلاس و درس، سر و کله زدن با این و آن. شب با تاکسی  اینترنتی (اوبر) به خانه آمدم. راننده نامش جاوید بود. سرِ‌صحبت را باز کرد. گفت اسم اصلیش محمدجاوید است. اهل تخار. افغانستان. همان یک ربعِ سفرِ کوتاه ما کافی بود که به فارسی کلی بگوییم و بخندیم. من از محمدکاظم کاظمی شاعر افغان برایش شعر خواندم، او با لهجه‌ی فارسی دری‌اش از رهی معیری و پروین اعتصامی. تمام خستگی روز از تنم بیرون رفت. یادم آمد که «فارسی شکر است». 


به خانه که رسیدم یادِ کتاب، «خاصیت آینگیِنجیب مایل هروی فارسی‌پژوه‌ِ افغان افتادم. به لطف اینترنت، نام آقای هروی را جستجو کردم که ببینم کجاست و کتاب جدید چه دارد. عرق سرد بر صورتم نشست وقتی خواندم ماه پیش تنها و بی‌کس در بیمارستان روانی بستریش کرده‌اند، و چون کسی بیمه‌اش را تقبل نمی‌کند از درمانش سرباز می‌زنند. که پسر بزرگش که برای ترخیصش تلاش می‌کند منتظر کمک مالی است برای «هزینه ۵۰ روز بستری او را که بین ۱۵ تا ۲۰ میلیون تومان» تخمین زده‌اند (خبرگزاری کتاب).  همه‌ی سی و اندی کتابش به کنار، یعنی کسی که «به پاس یک عمر دستاورد برای خدمت به تاریخ و زبان فارسی» پانزدهمین جایزه‌ی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار را گرفته (جایزه‌ای که  یازدهمش را فریدون مشیری و بیست و سومش را هوشنگ ابتهاج گرفته) باید معطل  ۱۵ تا ۲۰ میلیون تومان باشد که از بیمارستان ترخیص شود؟ که بیمه‌اش رد نشده باشد؟ که کارت اقامتش تمدید نشده باشد؟‌ که از فشارها کارش به بیمارستان روانی کشیده باشد؟ که کارمند اداره‌ی اتباع گفته باشد «ما برای ایشان فرش قرمز نینداخته ایم که بیایند و این جا زحمت بکشند»؟  که هر ارگانی بهانه‌ای آورده باشد و کسی هزینه‌ی درمانش را ندهد؟ که بی‌دارو و درمان همین‌طور وسط هوا و زمین معطل باشد؟




     

نجیب مایل هروی در مراسم پانزدهمین جایزه ادبی و تاریخی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار- سال ۱۳۸۶  (از خبرگزاری مهر)



تجلیل از نجیب مایل هروی به عنوان پژوهشگر برتر مطالعات اسلام و ایران در سی و دومین دورۀ جایزۀ جهانی کتاب سال ایران (۱۳۹۳) ( از پایگاه خبری نسخ خطی)


نجیب مایل هروی در بیمارستان روانپزشکی ابن سینا در مشهد، تیر ۱۳۹۷ ( از خبرگزاری مهر)




«. اردیبهشت ماه که پدرم برای دریافت اجازه اقامت یک ساله به اداره اتباع خارجه در تهران مراجعه کرد، با مهر خروج از کشور مواجه و به او گفته شد که باید ظرف ۱۵ روز از ایران خارج شود. او نزدیک پنجاه سال است که در ایران زندگی می کند، همسر ایرانی دارد و دو فرزندش یعنی من و برادرم شناسنامه ایرانی داریم. چطور می تواند ظرف پانزده روز کشور را ترک کند؟ بعد از این اتفاق، نشانه های افسردگی شدید در پدرم دیده شد و او را از محل اقامتش در تهران به مشهد آوردم تا خودم از او پرستاری کنم.

وقتی فهمیدم پدرم به دلیل قضیه خروج از ایران دچار افسردگی شدید شد، به اداره اتباع رفتم و گفتم که او یک پژوهشگر است و حدود ۵۰ سال است که این جا برای حفظ زبان فارسی تلاش می کند. کارمند اداره اتباع هم گفت ما برای ایشان فرش قرمز نینداخته ایم که بیایند و این جا زحمت بکشند. در بعضی مواقع هم، حق و حقوق ایشان ضایع شد. او ۱۷ سال در بنیاد پژوهش های آستان قدس، حق بیمه پرداخت اما بنیاد۹ سال و ۷ماه حق بیمه برای او ثبت کرد و دفترچه تامین اجتماعی هم به او نداد. .»  (سرپوش




کاش به جای ادبیاتِ فارسی رفته بودی سراغ معامله‌ی زمین  و سکه و دلار، آقای هروی عزیز!






مشخصات

  • جهت مشاهده منبع اصلی این مطلب کلیک کنید
  • کلمات کلیدی منبع : هروی ,فارسی ,اتباع ,مایل ,ایشان ,پدرم ,مایل هروی ,نجیب مایل ,اداره اتباع ,برای ایشان ,افسردگی شدید ,دکتر محمود افشار
  • در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید.

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تبلیغات اینترنتی rko1 Martin مقالات رایگان برای همه سامانه پیامک صوتی پایاپردازش فصل رویش خنده های حباب در باران ـ حبیب حسن نژاد بازی های رایانه ای wikiche4